(105 , File 5 )
Paragraph1 : questions: 1,2,3,4
Paragraph2 : questions: 5,6
Paragraph3 : questions: 7,8
Paragraph4 : questions: 9,10
Questions
Where did you go? (1
When did you go there? (2
Who did you go with? (3
How did you get there? (4
How long did you stay? (5
Where did you stay? (6
What did you do? (7
Did you buy anything? (8
Did you have a good time? (9
Did you have any problems? (10
My Writing there is in continue post...
O_O...برچسب : نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 177
Last week, me and my friends went out on friday night.
We met together at 5 in Derakhti.
We were very happy! because that was our first trip!
First we dicided go to the cinema. That movie was funny and we liked that.
After the cinema we went to a restaurant and ate dinner there.
Then, we went in the countryside by my friend's car.
We had a good time there and that flow was one of the best fun I had!!
Writer: Nilufar.M
Thank you My Teacher o(Mr.Tabatabaee)o
O_O...
برچسب : نیلوفر محمدی , عشق , قلب , بوسه , وبلاگ زیبا , نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 199
..................................................................................
...................................................................................
برچسب : عشق,متون پندآمیز,شکلک,نیلوفر,بوسه, نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 221
.
.
.
O_O...
برچسب : بهترین عکسهای جهان, عکس ,عشق , نیلوفر,عکسهای خنده دار, نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 1216
کنار خیابون ایستاده بود
تنها ، بدون چتر ،
اشاره کرد مستقیم ...
جلوی پاش ترمز کردم ،
در عقب رو باز کرد و نشست ،
آدمای تنها بهترین مسافرن برای یک راننده تنها ،
- ممنون
- خواهش می کنم ...
حواسم به برف پاک کنای ماشین بود که یکی در میون کار می کردن و قطره های بارون که درشت و محکم خودشون می کوبوندن به شیشه ماشین ،
یک لحظه کوتاه کافی بود که همه چیز منو به هم بریزه ،
و اون لحظه ، لحظه ای بود که چشم های من صورتش رو توی آینه ماشین تماشا کرد ،
نفسم حبس شد ، پام ناخودآگاه چسبید روی ترمز ،
- چیزی شده ؟
چشمامو از نگاهش دزدیدم ،
- نه .. ببخشید ،
خودش بود ، شک نکردم ، خودش بود
بعد از ده سال ، بعد از ده سال .... خودش بود .
با همون چشم های درشت آهویی ، با همون دهن کوچیک و لبهای متعجب ،
با همون دندونای سفید و درشت که موقع خندیدنش می درخشید و چشمک می زد ،
خودش بود .
به ادامه مطلب برید
O_O...برچسب : jvs khf,n'v uar, ترس نابودگر عشق , عشق , نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 195
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب
را درتمام آن منطقه دارد . جمعيت زياد جمع شدند . قلب او كاملاً سالم بود و
هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستي
زيباترين قلبي است كه تاكنون ديدهاند.
مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت .
ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست .
مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با
قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او
برداشته شده و تكههايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستي
جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين گوشههايي
دندانه دندانه درآن ديده ميشد.
در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكهاي آن را
پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود ميگفتند
كه چطور او ادعا ميكند كه زيباترين قلب را دارد؟
مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي ميكني؛
قلب خود را با قلب من مقايسه كن ؛ قلب تو فقط مشتي از زخم و بريدگي و خراش
است .
به ادامه مطلب برید
O_O...
برچسب : bekhoon hal kon, زیباترین قلب, قلب پیرمرد , love , عشق , نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 202
Memory is the thing you forget with.
(Alexander Chase)
حافظه همان چیزی است که خاطرات را با آن به فراموشی می سپارید.
When everyone is wrong, everyone is right.
(Nivelle de la Chaussee)
آن هنگام که همگان در اشتباهند همان زمانی است که همگی درست می گویند.
به ادامه مطلب برید
O_O...برچسب : اسمس , اسمس عاشقانه , اسمس های دو زبانه , عشق , نویسنده : نیلوفر nilufar20 بازدید : 246